خبر داري دلم دارد نگاهي بر نگاه تو
اميد لحظه عشق و اميد ردپاي تو
گذشت از خاطرم روزي نسيم از سر عشق
ولي انگار هواي دل گرفته باز براي تو
خبرداري يكي دارد زعشق تو مي ميرد
بيا لاقل نگاهش كن ببيند روي ماه تو
نذار اين حسرت كوتاه ته قلبش بشه يك زخم
همان زخم آخرش باشه يه روزي سد راه تو
عجب از دست اين دنيا چقدر كوچيكه و انگار
داره كوتاه مي گرده براي لحظه ديدار
مرا برخاطرم بسپار كه این است حسرتي بردل
نگاهم كن كه اين حسرت برايم قفل شد بر دل
هواي ديدن روي نگاري مي كشد مارا
از این دنيا دلي دارم واي از دل ، واي از دل.